سیاست خارجه جدید یا تکرار تجربیات شکست خورده؟!
بسماللهالرحمن الرحیم سیاست خارجه جدید یا تکرار تجربیات شکست خورده؟! اظهارات اخیر نمایندهی ویژهی رئیسجمهور و برخی تحلیلگران بینالمللی مبنی بر ایجاد سیاست خارجی جدید آن هم با استفاده از ادبیاتِ معلق نگه داشته شدنِ مسائل کشور به مذاکره رو در رو با ترامپ، درخور توجه است؛ اظهاراتی که زمزمه انجام آن نیز بدنه هیئت […]
بسماللهالرحمن الرحیم
سیاست خارجه جدید یا تکرار تجربیات شکست خورده؟!
اظهارات اخیر نمایندهی ویژهی رئیسجمهور و برخی تحلیلگران بینالمللی مبنی بر ایجاد سیاست خارجی جدید آن هم با استفاده از ادبیاتِ معلق نگه داشته شدنِ مسائل کشور به مذاکره رو در رو با ترامپ، درخور توجه است؛ اظهاراتی که زمزمه انجام آن نیز بدنه هیئت دولت را فراگرفته.
اما تقلیل دادن مصالح و منافع ملی به مذاکره با آمریکا برخاسته از یک خطای محاسباتی عظیم است.
مذاکره رو در رو با رئیسجمهور کشوری که اصرار دارد همچنان از منظر هژمونی و نظام سابق تکقطبی جهان به مسائل نگاه کند؛ کشوری که در همسایگی چین و روسیه تعریف میشود و یکی از چهارراههای مهم جهان است را دچار چالشهای اساسی در امنیتِ اقتصادی خواهد کرد.
میزان تعامل ایران در برخی موارد تحریم شده با چین و روسیه بزرگترین پاسخ دندانشکنیست که به غربیها میتوان داد و تعریف همزمان یک بازی نزدیک به شرق میتواند صفبندی جدیدی را از طرف کشورهای عربی بهدنبال داشته باشد.
ایران نیاز به سناریوهای متفاوتی نسبت به جغرافیای سیاسی و اقتصادیاش دارد، اما نه با عنوان سیاست خارجی جدید آن هم تحت مسیر تکرار یک تجربهی شکست خورده.
تئوری برگشت به شرایط قبل تحریم یک ایدهی تاریخ مصرف گذشته است.
این اظهارات حاکی از عدم اهتمام لازم به اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر سه محور عزت، حکمت، مصلحت و رهنمودهای اخیر رهبر انقلاب اسلامی است.
ایجاد اعتماد متقابل در روابط خارجی ذیل منافع و مصالح هر ملتی مطلوب است، اما نداشتنِ اعتماد بیجا به طرف مقابل نیز مفهوم دقیقِ داشتن حکمت در سیاست است، چنانچه نفی دیپلماسی التماسی نیز چه در کلام و چه در محتوا شایستهی مفهوم عزت است.
استفاده از دفاعیهی دارای تناقضِ ” اجماع حاکمیت نظام بر مذاکرات رو در رو” توسط آقای عبدالعلیزاده پشتپردهای جز تحمیل مذاکرات بر ملت ایران ندارد، که با رجوع مجدد به بیانات اخیر رهبرانقلاب معنایش به تهدیدِ مردمسالاری کشور و جمهوریت نزدیکتر است.
ایدهی ایجاد روابط سالم با کشورهای اروپایی و آمریکایی، ایدهای ست که بیش از همه تاریخ تعاملات ایران با این کشورها بر نادرستی آن صحه میگذارد.
چنان که ارزش افرودهی دولت آقای روحانی و محوریت شعارهای انتخاباتی وی، حل مشکلات اقتصادی از گذرگاه سیاست خارجی بود؛ گفتاری که در دوران پسا انتخابات نیز برای بسط آن تلاش شد و هرگز از ادبیات مسئولین دولت خارج نشد.
امید ملت تبدیل به رأی شد و ذره ذره در کیسهی دولت ریخته شد، افکار عمومی با رأی دادن به دولت آقای روحانی نشان داد، که برای تحقق این ایده پای کار آمده است.
کیسهی امید ملت ایران اما ، روی همان میز مذاکره بر زمین ریخته شد…
خروج ۵۳ شرکت اروپایی از ایران بلافاصله بعد از خروج یک جانبهی آمریکا از برجام، بدعهدی طرف اروپایی در کارآمدی پروژهی اینستکس و تلاش مذبوحانهی اروپا به متهم کردن ایران به نقص قطعنامهی ۳۳۲۱ در شورای امنیت سازمان ملل ؛ مؤید آن است که این کلان ایدهی سیاست خارجی که قرار است شاهراه حل مشکلات اقتصادی کشور باشد، همان مسیریست که دهه ۹۰ را به دهه عبرتها تبدیل کرد.
هیچ منبع مکتوبی بهتر از کتاب ” پایابشکیبایی” نمیتواند تاریخ مصرف گذشته بودن این نوع نگاه به سیاست خارجی را نمایان کند.
روایت روزگاری که قهرمان مذاکرات هستهای،جناب آقای ظریف به اعتراف خود هیچ راه حلی برای مقابله با مانع بزرگی بهنام ترامپ نداشت و در انتها به بیچارگیاش در برابر ترامپ،بدعهدی اروپاییها و ناکارآمدی اینستکس اشاره میکند.
این نوع خوشبینی در سیاست خارجی هیچ نتیجه واقعی و ملموسی در پی ندارد، مردم ایران نه برای پیروزی اخلاقی دربرابر آمریکا و نه برای التماس دوباره از اروپا بلکه برای یک بهبود واقعی و معنادار در زندگیشان به ظریف و پزشکیان اعتماد کردهاند و احتمالا آقای ظریف اگر کمی با خودش صادق باشد، خوب میداند که تکرار مسیر ۹۲ تا ۱۴۰۰ به رضایت مردم منجر نمیشود.
معلق نگه داشتن حل مسائل کشور به مذاکرات رو در رو با آقای ترامپ رویکرد سادهانگارانهی آزموده شدهای ست که لازمهی تکرار آن داشتن جرأت پذیرفتن تبعاتش است.
آن هم در جهانِ امروز که عصارهی روابط بینالمللی و آنچه بر این روابط حاکم است، در همان نوار کوچک ۳۶۰ کیلومتری پیش چشم تمام جهانیان عیان است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید