چالشهای جریان دانشجویی در دهه پنجم انقلاب اسلامی
همزمان با ورود انقلاب اسلامی به گام دوم و عصر پختگی و تمدّنسازی، جریان دانشجویی _به مثابه یک جریان کلیدی در عرصه جامعهپردازی _با تکیه بر آرمانها و ارزشهای ناب انقلاب، نیازی جدّی به ارزیابی راه گذشته و تصحیح خطاهای خویش در راستای تحقّق یک رستاخیز دانشجویی به منظور وصول به آرمانهای خود دارد.
بیشک، خود انتقادی و بازگشت به خویشتن انقلابی و فعّالانه، با اتّکا به ارزیابی دقیق وضع موجود و ترسیم راهبرد وصول به وضع مطلوب برای جریانات دانشجویی، نه به معنای خودباختگی و انکار دستاوردهای مثبت گذشته است و نه خودزنی و رکود؛ بلکه لازمه جهشی است آگاهانه در مسیر وصول به آرمانها.
سالهاست که اغلب اقدامات جریانات دانشجویی، به نقدهای سلبی و واکنشی و عملگراییهای تهی از مبانی خلاصه شده و همین امر، دانشجوی دغدغهمند را در حدّ یک تکنسین اجرایی و ماشین تحریر بیانیّهها و نامههای سرگشاده کلیشهای و بیمحتوا تنزّل داده است؛ با قبول تمامی عوامل مؤثّر بیرونی، کهنگی و تهی از مبنا بودن کلیشههای موجود، یکی از عوامل جدّی سکون و رخوت امروز حاکم بر جریانات دانشجویی است.
اقدام راقم این سطور، در به کار بردن عبارت «جریان دانشجویی» به جای عبارت مصطلح «جنبشدانشجویی»، نه اقدامی تسامحی و مترادفپندار، بلکه واژهگزینی کاملاً آگاهانه در تشریح وضعیّت فعلی حاکم بر دانشگاههاست؛ جنبش دانشجویی حقیقی، آتشی خودجوش و برآمده از اقناع فکری و مبنایی و ناشی از غلیان عقلانیت و آگاهی است و نه صرف پیاده نظام و شاخه دانشجویی جریانات سیاسی و جناحی متداول.
چالشهای «عملگرایی تهی از مبنا»، «مطالبهگری به مثابه هدف و نه وسیله»، «اسارت در نقدهای سلبی و دمدستی و اصطلاحاً بزن و در رو» و «کنشگریهای ماکیاولیستی»، از مهمترین و جدّیترین چالشهای پیشروی جریان دانشجویی در دهه پنجم انقلاب اسلامی است.
تأکید رهبر معظّم انقلاب در پیام اخیر خود به همایش سیامین سالگرد تأسیس اتّحادیه جامعه اسلامی دانشجویان و تأکید و توصیه ایشان به پافشاری جنبش دانشجویی بر مبانی فکری، میتواند به نوعی مبیّن خلأ مبانی فکری منسجم و نظاممند در جریانات دانشجویی _به مثابه زیربنای نظری اقدامات و کنشهای دانشجویی_ باشد؛ چرا که بر اساس مبانی مکتبی، عملی صالح و مثمر ثمر است که بر مبانی فکری و ایمانی صحیح، مبتنی باشد. (الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات…)
متأسّفانه همزمان با کهنه شدن کلیشههای موجود در جریانات دانشجویی و تهی شدن آنها از مبانی فکری و نظری، شاهد حاکم شدن دیدگاه «مطالبهگری به مثابه هدف» در این جریان هسیتم؛ غافل از اینکه مطالبهگری حقیقی نه یک شوآف رسانهای و گزارشکاری، بلکه وسیلهای در جهت حلّ معضلات و مسائل کشور است و مطالبهگری در خور جنبش دانشجویی است که:
اوّلا: تا اصابت به هدف_که حل منطقی معضل است_ پیگیری و دنبال شود و در این راه از کلّیّه وسائل مشروع و منطقی موجود در وصول به هدف، به بهترین نحو بهرهگیری شده و جانب احتیاط و کمال دقّت در عدم سقوط به ورطه ماکیاولیسم (=توجیه مطلق وسیله توسّط هدف) حفظ شود. و ضمن حرکت در بسترهای قانونی، از عدول از مبانی اخلاقی و ارزشی _نظیرافتراء، تهمت و…_ خودداری شده و از محافظهکاری، توجیهگری وضع موجود و مصلحتسنجیهای خیالی فاصله گرفته شود.
ثانیاً: به پشتوانه ارتباط تنگاتنگ دانشجو با سرمایه عظیم علمی و تجربی دانشگاه، باید متضمّن راهکارهایی هم جهت حلّ معضل مورد اعتراض باشد؛ البتّه مخاطب آگاه، یقیناً از بررّسی و مداقّه در غالب مطالبات جریانات دانشجویی _اعمّ از نامهها، بیانیهها و…_ به این ضعف عملی پی خواهد برد؛
ثالثاً: معروف است که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد! پاسخ به این پرسش که آیا غالب مطالبات جریانات دانشجویی، کنشی است در جهت اصلاح ساختارهای معیوب و بسترهای فسادزا و پیشگیری از بحرانهای آتی؛ و یا صرفاً واکنشی است در جهت حلّ بحرانهای پرهزینه و رخ داده موجود _که تشخیص و مطالبه آن از عامّی و غیر دانشجو هم خیلی بعید نیست؛_ خود، ذهن انسان را به لزوم تحقّق عنصر دانشجوی «کنشگر فعّال» رهنمون میسازد.
مطالعه و برّرسی جریانات دانشجویی کشور، از بدو شکلگیری تا بروز رویکرد دگردیسی مبنایی در دهه۷۰ و رویکرد توجیهگری وضع موجود در دهه۸۰؛ زنگ خطری جدّی را برای هر دانشجوی آرمانخواهی به صدا در آورده تا مبادا سرنوشت جریانات دانشجویی دهه جدید، مختوم به سرنوشت اخلاف خود در دهههای ۷۰ و ۸۰ گردیده و از پرداختن به ساحت رسالت خود جا بماند.
مطالعه منبع یادداشت از اینجا…
اردشیر رستمی
عضو کمیسیون روابط عمومی اتّحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
عضو شورای سردبیری نشریه تحلیلی_تبیینی همشاگردی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید