نتیجه بحران اوکراین تضعیف بیشتر جایگاه رهبری جهانی آمریکاست
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، باتلاقی که امروز اوکراین در آن گرفته شده است را باید از تبعات حاکمیت یک دولت غرب گرا و دلخوش به وعدههای غرب در این کشور دانست. در واقع دولت اوکراین بدون عبرت گرفتن از سرنوشت شوم سایر حکومتهای وابسته به آمریکا کورکورانه گام در مسیری گذاشت که هجوم روسیه به این کشور را باید از تبعات آن دانست.
امروز اوکراین اشغال شده مجبور است به تنهایی در مقابل یکی از قدرتهای نظامی جهان صف آرایی کند و این در حالی است که انتظار دولتمردان این کشور این بوده که غربیها و از جمله آمریکا در نبرد با روسیه آنها را همراهی کنند؛ اما تاکنون این اتفاق نیفتاد به گونهای که حتی ناتو و رئیس جمهور آمریکا درخواست ایجاد منطقه پرواز ممنوع از سوی رئیس جمهور اوکراین را رد کرده اند.
بدون شک تهاجم روسیه به اوکراین میتواند جهان تک قطبی به سردمداری آمریکا را با تحولات گستردهای مواجه کند؛ چرا که در یک سمت این تقابل روسیه و در سمت دیگر آن به ظاهر اوکراین و در باطن دولتهای غربی قرار گرفته و همین مسئله یعنی صحنه تقابل واقعی شرق و غرب خود کافی است تا نتوان از اثرات و تبعات این رویایی غافل شد.
با این اوصاف، خبرگزاری دانشجو، به منظور بررسی چرایی و آثار تهاجم روسیه به اوکراین با محمد مهدی صادقی، مسئول بین الملل و امور خارجی سازمان بسیج دانشجویی، محمد مهدی محمودی، مسئول دفتر بین الملل بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و امیر رضا عبدی عضو شورای مرکزی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان به گفتگو پرداخته که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
دانشجو: هدف روسیه از انجام عملیات ویژه در اوکراین چیست؟
صادقی: به طور کلی علل جنگ اخیر روسیه و اوکراین از ۳ بُعد تاریخی، اقتصادی و امنیتی قابل بررسی میباشد. خب از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جمهوری های شکل گرفته اختلافات فرهنگی و اجتماعی متفاوتی وجود داشت. در واقع اوکراین قریب به ۱۲ قرن با روسیه اشتراکات فرهنگی، زبانی و نژادی روسیه بسیاری داشته است؛ دو جنگ بزرگ روسها علیه ناپلئون و نازیها در این کشور بوده است. در دوره جنگ سرد، برلین خط حائل میان بلوک شرق و غرب بود. پس از فروپاشی شوروی هم اوکراین به خط حائل میان روسیه و غرب تبدیل شد. روسیه تا سال ۲۰۱۴ تلاش کرد تا با تقویت جناح طرفدار مسکو در هیئت حاکمه اوکراین با توسعه و همگرایی جریان طرفدار غرب در اوکراین مقابله کند. که در طی سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ شاهد اوج درگیری های میان غربگرایان و شرق گرایان در اوکراین بودیم که بخشی از این شکاف های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی تا درگیری های سخت و نظامی ادامه پیدا کرد. در بحران اخیر هم که منجر به درگیری نظامی روسیه و اوکراین شد، گزارشات متعددی از فشار به روس زبان های اوکراین ارائه شده است که به علت قدرت یافتن جناح متمایل به امریکا در طول ۷ سال اخیر، فشار های بسیاری به جناح مقابل و طرفداران نزدیکی به روسیه وارد گردید و در نهایت منجر به درگیری های گسترده میان اوکراینی ها و مردم روس زبان ساکن این کشور شد. لذا از یک سو اختلافات تاریخی میان طرفداران روسیه و طرفداران امریکا از جمله بستر های اجتماعی تقویت این تنش ها بود.
از طرف دیگر، یکی از علل ایجاد این جنگ، منافع اقتصادی روسیه بود. در واقع موضوع صادرات انرژی و مشخصا گاز که یکی از مولفه های قدرت اقتصادی روسیه و از جمله مهمترین مبادلات تجاری میان روسیه و اروپا هست. خط لوله گاز روسیه که از بخشی از سرزمین اوکراین عبور میکند، در طول دوره قدرت گرفتن دولت طرفدار امریکا در اوکراین، مورد تهدید های رسمی و غیررسمی قرار گرفته و روسیه از این جهت احساس خطر بسیاری داشت.
همچنین اضافه بر آن از طرف دیگر با تلاش امریکایی ها، زمینه های عضویت اوکراین در ناتو در حال فراهم شدن بود که روسیه استقرار نیرو ها و ادوات نظامی ناتو را در ۶۰۰ کیلومتری مسکو، یک عامل و تهدید جدی میدانست که در صورت وقوع آن، مشکلات و تهدیدات علیه روسیه در اوکراین به مراتب افزایش خواهد یافت.
لذا از آنجا که امریکایی ها نفوذ بسیاری در دولت حاکم بر اوکراین پیدا کرده بودند، با طراحی پیچیدهای سطح تنش میان روسیه و اوکراین را بالا بردند. به این علت که غرب به دنبال این است که روسیه را درگیر جنگی کند تا بهواسطه آن بهانهای برای نفوذ بیشتر در جمهوری های هممرز اوکراین پیدا کند و همچنین بهانهای برای قطع پروژه نورد استریم۲ و همکاریها در حوزه انرژی ایجاد شود. تا آنکه امریکایی ها بتوانند برای اولین بار پس از فروپاشی شوروی، با ایجاد پایگاه های ناتو به مرز های روسیه نزدیکتر شوند. تا در صحنه رقابت میان امریکا و روسیه، بتوانند توفیقات بیشتری کسب نموده دست خود را پر تر کنند.
محمودی: روسیه محکوم به تسلط بر اوکراین است. البته تنها اوکراین نیست، اما درحال حاضر اوکراین مهمترین تهدید روسیه است که امکان غلبه بر آن را نیز دارد. اما چرا محکوم به تسلط است؟ در شمال شرقی اروپا جلگهای مثلثی وجود دارد که رأس آن از لهستان آغاز شده و به سوی شرق گسترش یافته و تا کوهستان اورال در روسیه ادامه مییابد.
درحقیقت این پهنهی وسیع علاوه بر اینکه بخشی از لهستان و عمدهی خاک اوکراین را دربرمیگیرد، شامل بخش اصلی و کلیدی روسیه، یعنی قسمت اروپایی آن نیز میشود. این پهنه برای هجوم گسترده نیروهای زمینی از سوی شرق به روسیه، مناسبترین بستر است و البته دفاع از آن از سوی روسها کاری بس دشوار است. این پهنه بارها و بارها از قرن ۱۵میلادی تا کنون مسیر هجوم مهاجمان مختلف غربی به روسیه بوده و هنوز هم میتواند تهدیدی بالقوه باشد. در نتیجه روسیه برای حفظ برتری ژئوپولیتیک و در راستای حفظ امنیت و تامین منافع ملی خود، ناچار به تسلط بر این پهنه است.
همانطور که گفته شد، اوکراین به تنهایی کافی نیست. بلاروس، کشور دیگر در این ناحیه اکنون نیز تحت تسلط کرملین قرار دارد و کشوری، چون مولداوی نیز به دلایلی مشابه باید تحت تسلط روسها دراید، اما در این مرحله، این هدف در اوکراین حساس تر، مهمتر و دستیافتنیتر است. حساس تر، از آن جهت که بحث پیوستن اوکراین به ناتو، اخیرا از هر زمان دیگری پر رنگتر شده است و با اصرار دولتهای غربی بخصوص دولت آمریکا، این کشور به سوی عضویت در این پیمان گامهایی برداشته است. پیوستن اوکراین به ناتو، به معنای تحقق کامل تهدید موصوف و رسیدن نیروهای دشمن (با محوریت آمریکا) به اتوبان صاف و بیدردسر حمله نظامی به روسیه است. طبیعی است که کرملین با استفاده از هر نوع حربه ممکن برابر رقم خوردن چنین پیوندی بایستد. روسیه پیشتر و درسال ۲۰۰۸ دربرابر پیوستن قربب الوقوع گرجستان به ناتو نیز واکنشی مشابه داشت و با هجوم نظامی محدود به این کشور و ایجاد دو جمهوری مستقل آبخازیا و اوستیای جنوبی در کنار مرزهای خود، مانع از پیوستن گرجستان به ناتو شد.
تصرف شبه جزیره کریمه در سال ۲۰۱۴ نیز درپی تحرکاتی مشابه از سوی اوکراین رقم خورد. حضور پرشمار جمعیت روستبار در شرق اوکراین و پیوند اساسی اقتصاد این منطقه به روسیه، در کنار وجود گروههای شبهنظامی همپیمان مسکو، تسلط بر این مناطق را برای روسیه دستیافتنیتر میکند؛ بنظر میرسد روسیه به جای تلاش برای تسلط بر تمام خاک اوکراین، تصمیم به قطعهقطعه کردن و تجزیه آن و تسلط بر این تکههای جدا شده گرفته است.
اعلام به رسمیت شناختن استقلال دو ایالت دونتسک و لوهانسک در همسایگی روسیه، حرکتی هوشمندانه از سوی پوتین در این راستا بود. این دو ایالت با اکثریتهای روستبار، پتانسیل خوبی برای ایجاد مانع در مسیر نزدیکی ناتو به خاک روسیه داشته و با وجود شرایط جمعیتی و اقتصادی مذکور، بعنوان گام اول این پلن، لقمههایی حاضر و آماده محسوب میشدند. البته این حرکت درصورت توفیق در فاز اول، به اینجا ختم نشده و گسترش خواهد یافت. هجوم نظامی روسیه به خاک اوکراین، در درجه اول جهت تثبیت استقلال این دو منطقه و در درجه دوم برای ایجاد زمینه مناسب جهت ادامه این مسیر است. مسیری که حتی درصورت پیوستن باقی مانده اوکراین به ناتو نیز، خط مقدم نبرد را چند خاکریز جلوتر برده و موقعیت بهتری نسبت به گذشته برای خود دست و پا کرده است.
روسیه هدف خود از این «عملیات ویژه نظامی» را حمایت از کسانی که تحت ظلم و نسلکشی رژیم کیف قرار داشته اند و خلع سلاح کیف عنوان کرده و به دنبال سرنگونی این دولت درکنار تثبیت استقلال دونتسک و لوهانسک است.
عبدی: اگر بخواهیم از منظر رئالیسم به عرصه نظام بین الملل نگاه کنیم، آنارشیسم و خودیاری اصل بنیادین و اساسی نظام بین الملل میباشد. در این فضای آنارشیک، هر کشوری برای تداوم بقا و امنیت خود ناچار است که قدرت خود را تقویت ببخشد.
نمود بارز تقابل شرق و غرب، جنگ سرد بود که در حد فاصل سالهای ۱۹۴۷ _ ۱۹۹۱ به منصه ظهور رسید که در این ایام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را در سال ۱۹۹۱ شاهد هستیم.
بلوک غرب و بلوک شرق در آن ایام، با پیمانهای آتلانتیک شمالی (ناتو) و ورشو به صف آرایی علیه هم پرداختند. پیمان ورشو بعد از مدتی منحل شد، اما ناتو بعد از ایام جنگ سرد نه تنها منحل نشد؛ بلکه موجودیت خود را حفظ کرد و روز به روز بسط و گسترش یافت. اکنون ۳۰ کشور عضو پیمان ناتو هستند. آمریکا میخواهد نظام بین الملل را با یکجانبه گرایی و در قامت قدرت هژمون در راستای منافع خود و غرب اداره کند، در همین راستا از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند.
تحولات اخیر جنگ اوکراین به نوعی در نگاه اول معلول زیاده خواهیهای آمریکا و غرب در قالب ناتو است که درصدد هر چه گسترش خود به سمت شرق است. با توجه به رهیافت رئالیسم اشاره شده به روابط بین الملل، روسیه برای تضمین امنیت خود در این فضای آنارشیک و در مقابل زیاده خواهیهای ناتو و برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو، دست به این اقدام زده است؛ چرا که روسیه نزدیکی ناتو به مرزهایش را تهیدید جدی علیه امنیت خود تلقی میکند. اما خب، جنگ به هیچ عنوان راه حل مناسبی برای حل مسائل فیمابین نمیباشد چرا که در فراخور جنگ خواه یا ناخواه مردمان بی گناه آسیب میبیند. باید به حاکمیت کشورها و حقوق بین الملل پایبند بود و مسائل را در قالب شیوههای مسالمت آمیز حل و فصل کرد.
دانشجو: آیا واکنشهای جهانی بخصوص از سوی غربیها باعث عقب نشینی روسیه از خواسته هایش خواهد شد؟ باتوجه به غربگرایی دولت کیف، آیا حمایتهای غرب و آمریکا از این دولت دربرابر روسیه متناسب بوده است؟
محمودی: پوتین در پیام تلویزیونی اعلان حمله خود، تهدید کرد که هرکس بخواهد مانع این حرکت روسیه شده و با ایجاد تهدیدهای جدید، به مقابله برخیزد، روسیه فورا پاسخ داده و طرف مقابل را با «پیامدهایی که هرگز در تاریخشان تجربه نکرده اند» مواجه خواهد کرد و گفت روسیه «برای هر نتیجهای آماده است». این جملات به گفته اغلب تحلیلگران نظامی ایالات متحده، یک تهدید واضح به استفاده از سلاح اتمی است! جدیت پوتین در این عملیات، غرب و ایالات متحده را غافلگیر کرده و منجر به این شده تا بایدن در پاسخ اولیه به این حملات، روی تحریمهای سنگین و بیسابقه مانور داده و از اعزام نیروهای آمریکایی برای نبرد با مهاجمان روس دم نزند. در ادامه نیز دستور بالا بردن سطح آمادگی قوای اتمی روسیه، تهدید پیشین را جدیتر کرد و به همین جهت، دولتهای غربی با صراحت از عدم دخالت مستقیم نظامی در اوکراین سخن گفتند و حتی درخواستهای متعدد زلینسکی درباره اعلام منطقه پرواز ممنوع برفراز آسمان اوکراین در جهت جلوگیری از ادامه حملات هوایی روسیه را متفقاً با همین استدلال رد کردند. دولتهای غربی با وجود تقویت حضور قوای نظامی خود در مرزهای ناتو، علیرغم درخواستهای زلینسکی از ورود نظامی در حمایت از اوکراین سر باز زده و در فاز نظامی به ارسال سلاح برای تقویت ارتش اوکراین بسنده کردند.
دولتهای غربی بخصوص ایالات متحده، پاسخ اصلی خود را در چارچوب «تحریم گسترده روسیه» تعریف کرده و هدف از آن را محاصره اقتصادی و هدم امکان تامین مالی جنگ از سوی روسها اعلام کردند. البته وضع این تحریمها نیز در سطح اروپا با مخالفتهایی همراه بود. روسیه شریک تجاری بسیاری از کشورهای اروپایی بوده و تحریم کامل تجارت با این کشور از طریق تحریم بانک مرکزی آن، آسیب جدی برای اقتصادهای درحال بازیابی اروپایی را به دنبال دارد.
به همین جهت باوجود تحریم چند بانک اصلی روسیه و ایجاد منع تجارت با این کشور درکنار حذف شرکتهای مهم روسی از همکاریهای مختلف اروپایی که ضربات جدی به اقتصاد روسیه خواهد زد، تحریم کامل روسیه به وقوع نپیوست و غربیها نتنها در زمینه نظامی، بلکه حتی در زمینه تحریم نیز حاضر به تقبل هزینه اقتصادی برای دفاع از متحد خود نشدند! آنهم متحدی که برای تامین امنیت خود تا حدود زیادی به آنها تکیه کرده بود.
روسیه در محاسبات خود، این حقیقت را مدنظر قرار داده بود که کمترین واکنش غرب به چنین اقدامی، وضع تحریمهای سنگین خواهد بود. با این حال، نسبت به این تحریمها نیز با تهدید نظامی واکنش نشان داده و تلاش کرده است از شدت آنها کم کند.
از این گذشته، بنظر میرسد درواکنش به این تهاجم از یکسو و بیوفایی غرب از سوی دیگر، نوعی از احساس ملیگرایی در میان مردم اوکراین شکل گرفته و مقاومتهای مردمی را در برابر ارتش روسیه ایجاد کرده است. اقدام دولت کیِف در اعلام مقاومت همگانی و مسلح کردن مردم و به نوعی به میدان آوردن نیروی حمایت مردمی، همانطور که رهبر معظم انقلاب صبح روز گذشته به تاثیر آن اشاره کردند، اقدامی هوشمندانه و موثر بود.
روسها با وجود داشتن دست بالاتر از نظر قوای نظامی، تاکنون از تصرف شهرهای مهم اوکراین خارج از مناطق مستقل شدهی جدید، ناکام مانده و به نوعی از میزان مقاومت اوکراینیها غافلگیر شده اند. برنامه روسیه، تسلط سریع بر مراکز اصلی کشور، سرنگونی زلینسکی و دولت غربگرا، روی کار آوردن دولتی نزدیک به خود و سپس ترک مخاصمه بود، اما با شرایط جدید میدانی، ممکن است این نبرد بیش از آنچه تصور میشد به درازا بینجامد.
مشخصا آنچه موجب چنین اتفاقی شد، نه اقدامات دولتهای غربی، بلکه مقاومت مردمی و ملی اوکراینیها بود. این مسئله نشانگر پوچی تصور امکان تامین امنیت با تکیه بر قدرتی غیر از قدرت داخلی کشور هاست. اوکراین درحالی که به اذعان مقامات دولتش، از سوی تمام متحدان غربی تنها گذاشته شده و با روشن شدن این تنهایی، مورد هجوم قرار گرفت، تنها و تنها با تکیه بر توان ملت خود توانسته است مقاومت اندکی را شکل دهد. مقاومتی که البته آیندهی آن روشن نیست و هر لحظه بیم شکستن آن با فشار جدیتر روسیه، از سوی کیف میرود. چنانچه اوکراین خود را از لحاظ نظامی به حد بازدارندگی درونزا در برابر روسیه میرساند، بلاشک دچار چنین بحرانی نمیشد.
عبدی: تجربه اوکراین بار دیگر این فرضیه را اثبات کرد که غرب و آمریکا به هیچ عنوان مورد اعتماد نیستند. مشکل دولت اوکراین این بود که به غرب و آمریکا اعتماد کرد و بازیچه دست غرب شد. آمریکا و غرب در جنگ اوکراین صرفا به موضع گیری پرداختند و عملا گفتند ما نمیتوانیم مستقیما به حمایت اوکراین بپردازیم.
تجربه دیگر از قبل جنگ اوکراین این است که در عرصه بین الملل اگر خلع سلاح و متکی به دیگران باشی، چیزی برای گفتن نخواهی داشت. آن عدهای که میگفتند دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک! الان اگر بودند این وضعیت را چطور تفسیر میکردند؟
امروز دنیای پس فرداست، در دنیای رئالیسم قربانگاه هر کشوری آنجایی است که امنیت خودش را به دست دیگران بسپارد. امنیت درون زا و برخورداری از قوه قاهره و موشکی لازم و از همه مهمتر پشتوانه مردمی داشتن ازمولفههای بنیادینی است که برای هر کشوری بازدارندگی ایجاد میکند.
قدرت هژمونیک ایالات متحده آمریکا چندین سال است که رو به افول است، دنیای آینده دنیای چندجانبه گرایی با محوریت شرق خواهد بود.
تحریم کامل روسیه به وقوع نپیوست و غربیها نه تنها در زمینه نظامی، بلکه حتی در زمینه تحریم نیز حاضر به تقبل هزینه اقتصادی برای دفاع از متحد خود نشدند! آنهم متحدی که برای تامین امنیت خود تا حدود زیادی به آنها تکیه کرده بود.
روسیه در محاسبات خود، این حقیقت را مدنظر قرار داده بود که کمترین واکنش غرب به چنین اقدامی، وضع تحریمهای سنگین خواهد بود. با این حال، نسبت به این تحریمها نیز با تهدید نظامی واکنش نشان داده و تلاش کرده است از شدت آنها کم کند.
از این گذشته، بنظر میرسد درواکنش به این تهاجم از یکسو و بیوفایی غرب از سوی دیگر، نوعی از احساس ملیگرایی در میان مردم اوکراین شکل گرفته و مقاومتهای مردمی را در برابر ارتش روسیه ایجاد کرده است. اقدام دولت کیِف در اعلام مقاومت همگانی و مسلح کردن مردم و به نوعی به میدان آوردن نیروی حمایت مردمی، همانطور که رهبر معظم انقلاب صبح روز گذشته به تاثیر آن اشاره کردند، اقدامی هوشمندانه و موثر بود.
روسها با وجود داشتن دست بالاتر از نظر قوای نظامی، تاکنون از تصرف شهرهای مهم اوکراین خارج از مناطق مستقل شدهی جدید، ناکام مانده و به نوعی از میزان مقاومت اوکراینیها غافلگیر شده اند. برنامه روسیه، تسلط سریع بر مراکز اصلی کشور، سرنگونی زلینسکی و دولت غربگرا، روی کار آوردن دولتی نزدیک به خود و سپس ترک مخاصمه بود، اما با شرایط جدید میدانی، ممکن است این نبرد بیش از آنچه تصور میشد به درازا بینجامد.
مشخصا آنچه موجب چنین اتفاقی شد، نه اقدامات دولتهای غربی، بلکه مقاومت مردمی و ملی اوکراینیها بود. این مسئله نشانگر پوچی تصور امکان تامین امنیت با تکیه بر قدرتی غیر از قدرت داخلی کشور هاست. اوکراین درحالی که به اذعان مقامات دولتش، از سوی تمام متحدان غربی تنها گذاشته شده و با روشن شدن این تنهایی، مورد هجوم قرار گرفت، تنها و تنها با تکیه بر توان ملت خود توانسته است مقاومت اندکی را شکل دهد. مقاومتی که البته آیندهی آن روشن نیست و هر لحظه بیم شکستن آن با فشار جدیتر روسیه، از سوی کیف میرود. چنانچه اوکراین خود را از لحاظ نظامی به حد بازدارندگی درونزا در برابر روسیه میرساند، بلاشک دچار چنین بحرانی نمیشد.
دانشجو: این بحران چه تاثیری در فرایند تحول نظام بین الملل دارد؟ تاثیر آن بر مذاکرات وین چیست؟ موضع ایران را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
صادقی: از آنجا که ما در حال حاضر با روسیه، اروپا و امریکایی ها پرونده های گوناگونی داریم که در حال پیگیری میباشد، خصوصا پرونده مذاکرات هسته ای که در حال حاضر هم در جریان است، نیاز داریم تا در موضعگیری ها تمام جوانب و ظرافت های لازم را توجه نماییم. خصوصا با توجه به روابط فعلی ما با طرفین درگیر و ذینفع در این جنگ که روسیه و اروپا و امریکا و… هستند، موضع ما درباره جنگ اوکراین قطعا آثاری مستقیم و غیرمستقیمی بر پرونده های باز میان ما و آن ها خواهد داشت، لذا نیاز بود که موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران، موضعی هوشمندانه و دقیق و اصولی باشد که بنظرم همینطور بود و موضع اتخاذ شده از سوی وزارت امور خارجه را میتوان گفت از پختگی و دقت و هوشمندی لازم برخوردار بود.
اگر روابط میان اوکراین و امریکا در ۷ سال اخیر که یک دولت متمایل به امریکا در اوکراین حاکم بود را مورد بررسی قرار دهیم، یک گزاره قطعی و نتیجه گیری قطعی میتوانیم داشته باشیم و آن هم بیاعتباری تعهدات امریکاییها است و اینکه آنچه برای امریکاییها اهمیت دارد، فقط منافع خودشان است؛ لذا علیرغم روابط حسنه و قوی میان دولت اوکراین و امریکا، شاهد بودیم که امریکاییها در زمانی که دولت اوکراین از آنها درخواست کمک کرد، هیچگونه پاسخ عملی به آن ندادند.
آمریکاییها فقط با اوکراین چنین نکردند، این رفتار و این الگوی سیاست همیشگی امریکاییها بود که در منطقه ما هم بار تکرار شد و در لیبی و مصر و عراق و افغانستان هم دیدیم که چطور دوستان و همپیمانان خود را در لبه پرتگاه رها کردند و شاهد سقوطشان بودند.
مبارک در مصر، قذافی در لیبی، صدام در عراق، غنی در افغانستان همگی رهبران کشورهای خاورمیانهای بودند که قویترین روابط را با امریکاییها برقرار کرده بودند و در بسیاری از موضوعات و سیاستهای منطقهای عملا به عنوان بازو و بازیگران بومی امریکا عمل کردند. اما زمانی که دچار مشکل شدند و قدرتشان با حرکتهای مردمی متزلزل شد، امریکا نه تنها تلاشی برای نجات و حل مشکل آنها نکرد، بلکه در برخی موارد در روند سقوط شان نیز ایفای نقش کرد.
تاریخ روابط بین الملل مر است از بدعهدیها و توطئهگری امریکاییها که در همین قرن ۲۱ نیز شاهد آن هستیم. در همین دورهای که درباره تمامی چالشها و مسائل جهانی، بسترهای گفتگو و مذاکره فراهم میشود، امریکاییها با قدرت نظامی و موشکی سعی در پیشبرد سیاستهای خود دارد.
در واقع دنیا همچنان دنیای موشک هاست که طرفها را مجبور به نشستن پای میز مذاکره میکند. در زمانی که آدرسهای غلط داده میشد، برخی میگفتند دنیا، دنیای گفتمان هاست نه موشک ها. اما آنچه از این تحولات هر روزه جهان بر میاید این که در واقع این قدرت سخت و قدرت بازدارندگی کشورها است که سایر کشورها را از تجاوز باز میدارد و مجبور به نشست پای میز مذاکره میکند.
محمودی: درجهان تک قطبی بعد از جنگ دوم جهانی، چنین اقدامی از سوی هر دولتی، بلاشک با واکنش سنگین نظامی ناتو به رهبری ایالات متحده آمریکا مواجه میشد. امروز، اما مشاهده واکنش محافظهکارانه آمریکا به این حمله، نشان از تحولات جدی در نظام بین الملل دارد. نتیجه نهایی بحران اوکراین هرچه باشد، تضعیف بیشتر جایگاه رهبری جهانی آمریکا را در خود خواهد داشت، گرچه که ممکن است با شکست و عقب نشینی کرملین، به عقبتر افتادن روسیه از رقابت با آمریکا و چین نیز منجر شود.
در این میان، مذاکرات وین برسر احیای توافق هستهای نیز درجریان است. بحران اوکراین تاحدودی میتواند باعث آشفته شدن فضای مذاکرات در تقابل نمایندگان غرب و روسیه شود، اما مهمتر از آن، تحول در معادلات ژئوپولیتیکی و معادلات انرژی جهان است. اکنون اروپا بیش از هر زمان دیگر به استفاده از منابع انرژی ایران نیازمند خواهد بود و ایالات متحده نیز برای تمرکز بیشتر بر مقابله با روسها (که به ایجاد این قائله جدی بودن خطر خود را بیش از پیش نشان دادند) و چینیها (که سالهاست اوجگیری آنها و ورودشان به عرصه تقابلهای ژئوپولیتیک با غرب موجب نگرانی واشنگتن شده است) تمایل بیشتری به ختم قائله با ایران و در مجموع، منطقه غرب آسیا خواهد داشت. از این نظر، بحران اوکراین فرصت خوبی برای امتیازگیری حداکثری از غرب و رقم خوردن توافقی متوازن خواهد بود. در این میان تنها مانع میتواند مخالفت روسها با شکل گیری این توافق باشد که البته هنوز نشانی از چنین مخالفتی دیده نمیشود.
میتوان گفت ایران در آستانه شکلگیری نهایی نظم جدید جهانی، باید با احتیاط بسیار موضعگیری کرده و سیاستهای خود را تنظیم کند تا درعین امتیازگیری حداکثری از غرب، درون تسلط روسیه یا چین نیفتاده و یا آنان را علیه خود برنگرداند. از این طریق میتوان نوید آیندهای را داد که در آن، ایران خود قطبی مستقل از اقطاب نظم جدید خواهد بود، گرچه که احتمالا سطح تاثیر گذاریش، به منطقه خود محدود باشد.
مواضع وزیر خارجه جمهوری اسلامی و همچنین رهبر معظم انقلاب که در عین انتقاد از تنشآفرینی غرب در نزدیکی مرزهای یک قدرت رقیب، جنگ و ویرانی را محکوم کرده و از اقدام مسکو نیز حمایت نکردند، نشان از هشیاری بالای تصمیم سازان و مجریان سیاست خارجی کشور داشته و نویدبخش درک مناسب از فرصت و موقعیت واقعا حساس کنونی جهان است.
عبدی: با تهاجم روسیه به اوکراین همانطور که شاهد هستیم قیمت نفت به بیش از صد دلار افزایش یافته است و با توجه به تحریم روسیه و افزایش حجم تقاضا برای خرید نفت، مطمئنا آمریکا و غرب به دنبال کاهش و رفع تحریمها در خصوص تحریمهای نفتی ایران خواهند بود، تا با عرضه نفت ایران در بازارهای جهانی، قیمت نفت به تعادل برسد. اینجاست که دست بالاتر در مذاکرات، تیم مذاکره کننده ما خواهد بود و نباید به هیچ عنوان از منافع کشورمان کوتاه بیایند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید